اینجا کوچ نهارجان،کوچ خراشاد،کوچ نوفرست،کوچ باقران،کوچ ترکان،کوچ ترکها،کوچ اشکانیان،کوچ ساسانیان،کوچ مود وسربیشه وکوچ رستم،کوچ وبلو چ، کوچ شاهنامه نامیده شده است که هرکدام این اسامی وجه تسمیه خودش را دارد؛مثلا چون هم جوار دوروستای خراشاد ونوفرست می باشد واز طریق هردو روستا به شهر بیرجند راه داشته است ،لهذا کوچ خراشاد و کوچ نوفرست نامیده شده است.وچون در اسناد دولتهای قبل از انقلاب اسلامی جزو بخش نهارجانات بیرجند و حوزه سه ثبت احوال بوده است به آن کوچ نهارجان گفته اند وچون بعدازانقلاب ؛درتقسیمات کشوری؛تغییراتی داده شد و ابتدا؛سربیشه به بخش تبدیل شد ومود به دهستان مبدل شد ؛لهذا کوچ در اسناد ثبت احوال تابع دهستان مود ومودهم جزو بخش مرکزی بیرجند و حوزه یک ثبت احوال نامیده شد.مدتی بعد؛سربیشه به شهروبعدهم به شهر ستان تبدیل شد ومودابتدا به بخش وتابع سربیشه و کوچ نیز مدتی کوتاه تابع بخش مود و شهرستان سربیشه قرارگرفت و کوچ مود و کوچ سربیشه نامیده شد.اما مدتی بعد که اهالی کوچ اعتراض کردند که نمی توانند برای کارهای اداری وحقوقی و قضایی به حوزه پاسگاه ودادگاه سربیشه مراجعه بکنند.کم کم کوچ ازمود وسربیشه جدا شد وتابع دهستان باقران و بخش مرکزی بیرجند قرار گرفت وهم اکنون چندین سال است که جزو دهستان باقران و بخش مرکزی بیرجند می باشد.اما چرا کوچ را کوچ ترکان ویا کوچ ترکها نامیده اند.داستان آن از این قراراست.زمانی که ترکان تیموری؛روستای نوفرست را تصرف نمودند وبعدازمدتی آنجا را مرکز حکومت خود قراردادند؛هوس کردندکه بیایند و روستای کوچ را تصرف کنند واز ازآنجا که نقشه داشتند که مردم روستا را غافلگیربنمایند،ازراه رودخانه نیامدند؛بلکه ازراه کوه بالا آمدند وخواستندناگهان به داخل ده کوچ بریزند وروستارا ناگهان به تصرف در آورند.اما همینکه ازسرکمر نوفرست خواستندبه داخل ده بیاینداخطار قلعه بان کوچ آنهارا سر جایشان میخکوب کرد.قلعه بان با علامات به آنهافهمانیدکه ابتدا کلاه خودرا سر بوته جنجریسک که یک متر ارتفاع داشت بگذارند و آنها این کار را کردند.نگهبان قلعه کوچ کلاه آنهارا با تیر نشانه رفت؛بعد با زبان اشاره و علایم به ترکان فهماند که دوقرانی یا دودرهمی آن زمان رابین دو انگشت خود قرار دهند و نگه دارند.نگهبان قلعه ؛دوقرانی یاددوریالی آن زمان را دربین انگشتان آنها چنان نشانه رفت که تیر؛دوریالی را زد ولی به انگشتان صاحب دوریالی آسیب نرسانید.ترکهای تیموری که این میزان دقت در تیراندازی از سوی نگهبانان قلعه را دیدند؛از تصرف کوچ منصرف شدند و فرار را بر قرار ترجیح دادند وباسرعت فرار کردند یعنی به نوفرست کوچ کردند ودیگر هیچ گاه؛خیال تصرف روستای کوچ را درسرخود نپروراندند.سالهای بعد هر اتفاق مهمی که رخ می داند؛آنرا به سال کوچ ترکها نسبت میدادندومی گفتند: فلان رویداد دوسال یا پنج سال یا ده سال بعدازکوچ ترکها؛رخ داده است و چنین شد که کلمه سال از عبارت افتاد وکلمه کوچ ترکان یا کوچ ترکها برای نام کوچ ؛باقی ماند وبه روستای کوچ اطلاق شد..ودر قرن حاضر هروقت خواهند کسی را یک دنده بنامند وبه او بگویند فلانی حرفش یکی است ،می گویند:فلانی اهل کوچ ترکان است البته به مزاح و شوخی و گاهی هم به آدمی که می خواهند بگویند ؛کله شق است ،می گویند اواز کوچ ترکان است.باقی نامها هم هرکدام ؛یک وجه تسمیه ای ، دارد که به کوچ گفته شده است.